تاریخ انبیاء (از آدم خلیفة اللّه (ع) تا خاتم رسول اللّه (ص))
ازدواج مجدد نوح علیه السلام
[48]
نوح از اینکه مردم خدا را نمی شناختند، از آنها کناره می گرفت. جبرئیل نزد او آمد و علت گوشه گیری را از او پرسید، نوح پاسخ داد؛ مردم از خدا دوری می کنند و من قدرت مقابله با این مردم را ندارم، جبرئیل گفت؛ اگر قدرتی به تو داده شود با آنها مبارزه خواهی کرد؟ نوح ابراز علاقه کرد.
جبرئیل گفت؛ من همنشین پدران تو، آدم علیه السلام ، و ادریس بودم. من مأمورم تا لباس صبر و ایمان و رسالت را بر تو بپوشانم و به تو امر کنم، با «عموره» دختر «ضمران بن اخنوخ» ازدواج کنی، زیرا اولین کسی است که به تو ایمان می آورد، نوح به میان مردم بازگشت، نوح در میان رؤسای قبیله و مردم که حدود هفتاد هزار نفر بودند، بلند ندای «لا اله الا اللّه » سرداد.
بر اثر این ندا تمام بتها، به لرزه افتادند و آتشکده ها خاموش گشتند. ستمگران از نوح خواستند تا خود را معرفی کند. نوح خود را فرستاده و رسول خدا معرفی کرد. (عموره) که دعوت نوح را شنید، بدون اعتنا به تهدیدهای قوم خود و پدرش به او ایمان آورد.
اطرافیان او را زندانی کردند و غذا را از او منع کردند، با گذشت یک سال از حبس او، هیچ تغییری در سلامت دختر و چهره او ایجاد نشد. از او علت را پرسیدند، او گفت؛ خواسته هایم در زندان به وسیله نوح برآورده می شود. عموره سرانجام با نوح ازدواج کرد و از او صاحب پسری بنام «سام» شد.(1)
1 - بحارالانوار، ج 11، ص 341.